طبقه بندی: پورتال مدیریت کسب و کار
چچ
تاثیرفرهنگ سازمانی بر فساد اداری

تاثیرفرهنگ سازمانی بر فساد اداری

رویکرد اصلی این مقاله با توجه به تاثیر متقابل فرهنگ سازمانی و فساد ، براساس مدل ارائه شده ،بر آن توجه دارد که فرهنگ سازمانی قوی با ابعاد مورد نظر هافستده از جمله فاصله قدرت پایین ، فرد گرایی و ابهام گریزی و تاثیرات این ابعاد در بروز عدالت خواهی ، جلوگیری از تبعیض وحاکمیت شفافیت، می‌تواند باعث مهار فساد و مانعی در فراگیر شدن آن و نهایتا منجر به رونق و رشد و بالندگی جامعه شود و نیاز به برخوردهای قهر آمیز و تنبیه را باتوجه به عوارض نامطلوب آن تا حد زیادی کاهش دهد. این مهم از طریق مطالعه تطبیقی ارائه شده ابعاد فرهنگی تحقیقات هافستده و گزارش سازمان شفافیت ( 2002‌) _درکشور های دارای رتبه اول تا دهم (دارای فساد پایین )_ مورد بررسی قرار گرفته است .

تعریف فرهنگ سازمانی

تعاریف متعددی ازفرهنگ ارائه شده است که متجاوز از160تعریف است. یکی ازاولین تعاریف نسبتاً جامع ازفرهنگ درسال 1871توسط تایلور ارائه شده است.این مردم شناس انگلیسی اعتقاد داشت که فرهنگ عبارت است ازمجموعه پیچیده ای ازعلوم، دانشها، هنرها، افکار، اعتقادات، قوانین ومقررات ، آداب ورسوم ، سنتها وبه طورخلاصه کلیه آموخته ها وعاداتی که یک انسان به عنوان عضوجامعه اخذ می‌کند.هافستده، فرهنگ را‌ برنامه ریزی جمعی می‌داندکه بین اعضای یک گروه یا منطقه مشترک بوده و عامل تمایز با اعضای سایرملل است.

کارکردهای فرهنگ سازمانی قوی

فرهنگ را به فرهنگ قوی و فرهنگ ضعیف دسته بندی کرده اند.در فرهنگ قوی ارزشهای اصلی سازمان به مقیاس وسیع مورد توجه همگان قرار می‌گیرد . بنابراین هرقدر اعضای سازمان ارزشهای اصلی را بیشتر بپذیرند و تعهد بیشتری نسبت به آنها داشته باشند ، سازمان مزبور دارای فرهنگ قوی تری است .
بنابراین ، سازمانهایی که در آنها ارزشهای کلیدی به‌طور مشتاقانه و قوی حفظ و به‌طور گسترده پخش شده است ، فرهنگ قوی دارند. یک فرهنگ قوی سازمانی موجب می‌شود که تداوم رویه در رفتار تشدید شود . براساس چنین مفهومی می‌توان چنین برداشت کرد که یک فر هنگ قوی می‌تواند جایگزین قوانین و مقررات رسمی سازمان شود. پس مدیریت باید کمتر نگران قوانین و مقررات رسمی باشد تا بتواند بدان وسیله رفتار فرد را تعیین [ کنترل ] کند .فرهنگ قوی ، به‌ دلیل نفوذ بر ذهن و روح، حتی می‌تواند نافذتر از کنترل رسمی ساختاری عمل کند.

تعریف فساد

ریشه فساد (Corruption) از فعل لاتین Rumpere به معنای شکستن است. بنا بر این در فساد چیزی می‌شکند یا نقض می‌شود. فساد در فرهنگ وبستر به‌عنوان" پاداشی نا مشروع که برای وادار کردن فرد به تخلف از وظیفه تخصیص داده شود " آمده است. گونار میردال فساد را در معنای وسیعتری مورد مطالعه قرار می‌دهد. به نظر وی، فساد به تمام شکلهای گوناگون انحراف یا اعمال قدرت شخصی و استفاده نامشروع از مقام و موقعیت شغلی قابل اطلاق است.فساد یک موضوع پیچیده است و هنگامی جلوه گر می‌شود که مؤسسات، ضعیف و نظام اقتصادی بازار منحرف شده باشد. بانک جهانی فساد را به‌عنوان سوء استفاده از اختیارات دولتی ( عمومی) برای منافع شخصی یا گروهی که از آن تبعیت می‌کند تعریف کرده است.
کیلتگار، 1996مدل زیر را برای بیان بحث فساد ارائه کرد:
فساد = قدرت انحصاری + اختیار – پاسخگویی

تعریف تقلب

تقلب عبارت است از تحریف حقایق و یا اطلاعات با اهمیت ، به منظور کسب منافع مالی نا مشروع یا ناحق.

علل وعوامل تاثیر گذار بر فساد اداری

عوامل مؤثر بر فساد پیچیده و گسترده است و در کشور های مختلف با روشهای متفاوتی بررسی می‌شود. می‌توان جمع بندی تحلیلهای مختلف از فساد را به شرح زیر فهرست کرد:
  1. عوامل اداری و مدیریتی
    فضای یا جو سازمانی و فرهنگ سازمانی نقش انگیزشی مهمی در فراهم شدن زمینه های فساد اداری ایفا می‌کند. فقدان فرهنگ سازمانی قوی و دلبستگی نداشتن کارکنان و مدیران به سازمان و اهداف آن و نیز نبود شفافیت و پاسخگویی در فعالیتهای نظام اداری از عوامل مهمی هستند که در کنار سایر عوامل اداری و مدیریتی موجب بروز فساد اداری می‌شوند.
  2. عوامل فرهنگی و اجتماعی
    فساد در بستر فرهنگهای مختلف تعاریف و شکلهای متفاوتی – از نظر ارزش و ضد ارزش تلقی شدن – به خود می‌گیرد. ویژگیهای فرهنگی جوامع ازجمله عناصر موثر در ایجاد و گسترش فساد به‌حساب می آید.
  3. عوامل سیاسی
    ساختار سیاسی اجتماعی ، میزان قدرت و مسئولیت سیاست‌مداران را مشخص می کند .متغیرهای عمده سیاسی که می‌تواند بر میزان فساد تاثیر بگذارد عبارتند از :
    • نحوه تقسیم قدرت
    • میزان آزادیهای سیاسی بویژه نقد قدرت
    • میزان ثبات سیاسی
  4. عوامل اقتصادی
    برخی صاحب‌نظران در بررسی میزان فساد بر رشد اقتصادی ، معتقدند که کاهش فقر و رشد اقتصادی ، فساد را کاهش می دهد. شواهد نشان می‌دهد که در قرن گذشته و هم زمان با رشد اقتصادی کشور ها ، فساد سیر نزولی داشته است .

رویکردهای پیشگیری از فساد

در زمینه رویکردهای تحقیقاتی متداول در پیشگیری از فساد اداری به چهار گروه اشاره می شود:
  1. رویکرد علمی: برمبنای این رویکرد، به کمک علوم رایج، بویژه علوم انسانی، به شناخت چیستی پدیده فساد، چرایی بروز آن و چگونگی پیشگیری یا مبارزه با آن پرداخته می شود.
  2. رویکرد تجربی: اساس این رویکرد مبتنی بر تحقیقات صـــــــورت گرفته قبلی شامل افت و خیزها، ضعفها و قوتهای حرکتهای قبلی است تا بتوان با بهره گیری از تجربه های آنها درجهت پیشگیری از وقوع فساد گام برداشت.
  3. رویکرد ارزشی: در این رویکرد با مراجعه به منابع اسلامی و ملی، مبانی و مصداقهای پیشگیری و مبارزه با پدیده فساد استنباط، استخراج و بهره برداری می شود.
  4. رویکرد تطبیقی: این رویکرد، استفاده از تجربیات دیگر کشورها، سازمانهای فراملی و منطقه ای و بین المللــــی را موردتوجه قرار می دهد.
رویکرد مورد نظر در این نوشتار ترکیبی از رویکرد علمی و تطبیقی است که ضمن بیان چیستی پدیده فساد و چرایی بروز آن _از طریق بررسی عوامل موثر بر ان _ چگونگی پیشگیری و مبارزه با آن از طریق استفاده از تجربیات دیگر کشورها و سازمانهای بین‌المللی رامورد مطالعه قرار می‌دهد .

کالبد شکافی فرهنگی فساد

تحقیق "گیرت هافستده" محقق مشهور هلندی دراواخر دهه 60 (در سالهای 1967-1969 و 1971-1973 ) با هدف اثبات نقش و تاثیر تفاوتهای فرهنگی بر مدیریت صورت گرفت. در این تحقیق از 116000 نفر کارکنان شرکت ای . بی . ام در 72 کشور مختلف دنیا نظر سنجی شد.

در بررسیهای هافستده چهار بعد فرهنگ شامل

  1. فاصله قدرت
  2. گروه گرایی در مقابل فرد گرایی
  3. زن سالاری در مقابل مرد سالاری
  4. ابهام گریزی
مورد مطالعه قرار گرفته است. هافستــده با تشبیه فرهنگ به نحوه برنامه ریزی کامپیوترها، این انگاره های تفکر، احساس و عمل را "برنامه های ذهنی" و یا "نـرم افزار ذهن"می‌نامد. برنامه ریزی ذهنی فرد از محیط پرورش اولیه کودک (معمولاً خانواده) آغاز می‌شود و سپس در مدرسه و محیط کار ادامه می یابد. رفتار مدیران و کارکنان، روابط بین شهروندان و کماکان، ادامه روابط افراد در محیط‌های خانواده، مدرسه و محیط کار است و این روابط به نوبه خود بر سایر حوزه های زندگی اثر می گذارند. باورهای مذهبی، ایدئولوژی های مختلف و تئوری‌های علمی ادامه برنامه ریزی ذهنی افراد در محیط‌های خانواده، کار و متاثر از روابط با حکومــت هستند و به نوبه خود انگاره های رایج تفکر، احساس و عمل در سایر حوزه ها را تحکیم می بخشند. در جوامع، افراد در آن واحد به گروهها و دسته های مختلفی تعلق دارند. به‌ناچار افراد، واجد لایه های متفاوتی از برنامه ریزی ذهنی هستند که به سطوح فرهنگی مختلفی همانند سطح ملی، قومی، منطقه ای، مذهبی، زبانی، جنسیتی، طبقاتی، سازمانی و غیره مربوط می شوند.

ابعاد فرهنگ ملل از نظر هافستده

  1. فاصله قدرت
    هافستده "فاصله قدرت" را به میزان پذیرش و قبول نابرابریهای نهادها و سازمانهای درون جامعه توسط افراد عادی ( فاقد قدرت ) تعریف می‌کند. در همه جوامع نابرابری وجود دارد. در جوامع با فاصله قدرت پایین نبود تمرکز ، سلسله مراتب سازمانی تخت ، پذیرش زیر‌دستان به‌عنوان مشاور و در جوامع با فاصله قدرت بالا، تمرکز و سلسله مراتب بلند وجود دارد. براساس امتیازات به دست آمده از تحقیق هافستده، در کشورهای فنلاند ، دانمارک ، سوئد ، کانادا، انگلستان ، استرالیا ،نروژ و سوئیس فاصله قدرت پایین است. مقایسه ده کشوری که طبق گزارش سازمان جهانی شفافیت (2002) در ردیف کشورهای دارای فساد پایین دسته بندی می‌شوند (جدول 1) ، با رتبه تحقیقات هافستده ،درکشورهای مختلف از منظرفاصله قدرت ، بیانگر این مطلب است که کشورهای تراز اول در فساد ( میزان فساد پایین ) دارای فاصله قدرت پایین هستند. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که وقتی آستانه تحمل و میزان پذیرش نابرابری و بی‌عدالتی اعضای یک جامعه پایین و اعضا در قبول نابرابری مقاومت کنند، تحقق عدالت و برابری امکان پذیرتر می‌شود و به همان میزان فساد و تقلب کاهش می یابد. همچنین کاهش فساد و تقلب به نوبه خود باعث رشد و بالندگی اجتماع و بالندگی و رشد نیز خود باعث عدالت خواهی (فاصله قدرت پایین) می‌شود.
  2. فردگرایی در مقابل جمع گرایی
    در جوامع فرد گرا ، مردم به فکر خود و منافع خود هستند و خود را مستقل و بی نیاز از گروه می‌دانند. منافع فردی ، مهمتر و قویترین انگیزه است. در جوامع گروه گرا ، هویت هر فرد بر اساس رابطه او با دیگران ، عضویتش در یک گروه و تلاش او برای معاشرت و همکاری با دیگران تعیین و مشخص می‌شود. (مدیریت در پهنه فرهنگها، ص64) در جوامعی که علائق و همبستگیهای خانوادگی بسیار زیاد و شدید است، (جوامع گروه‌گرا) وابستگی افراد در رفع حوائج به اقوام و نزدیکان نیز بیشتر است. در این فر‌هنگها افراد اعتبار بیشتری برای اقوام قائلند و برخورد متفاوت با نزدیکان خصوصا در سیستم دولتی خواهند داشت که این خود (به‌جهت محدودیت در منابع و زمان و .. )خدمت گیری سایرین را دشوار و قرین به بروز فساد می کند .
    درمقایسه تحقیقات هافستده با گزارش سازمان بین المللی شفافیت مشاهده می‌شود که، کشورهای فنلاند، دانمارک، سوئد، کانادا ،هلند ،استرالیا ،انگلیس ، نروژ و سوئیس که کشورهای فرد گرا تلقی می‌شوند، دارای شاخص فساد مطلوب، طبق گزارش سازمان بین المللی شفافیت هستند . وجود وابستگیهای شدید خانوادگی، قومی و قبیله ای ، مذهبی و. .. . باعث می‌شود فرد – به‌دلیل محدودیت منابع - رفتار متفاوتی نسبت به افراد مختلف بروز دهد ، که این امر خود زمینه ساز تبعیض و فساد است. در مقابل ، بی نیازی و نداشتن وابستگی فرد به گروه یا گروههای خاص احتمال برخورد های چند گانه و در نتیجه فساد را کاهش می دهد.
  3. بعد مردسالاری
    در فرهنگ مرد سالار ، جسارت و رقابت‌جویی و توجه به مادیات در قالب درآمدها و موفقیتها ، ارتقای شغل و مزایای شغلی بیشتر ، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. هافستده اصطلاحات مردسالاری و زن سالاری را معـادل مرد یا زن بودن در نظر نمـــی گیرد، بلکه آنها را تعابیری نسبـــی مــی داند. مرد می تواند به صورتی زن گونه رفتار کند و زن به صورتی مردگونه. اینکه چه رفتارهایی زنانه در نظر گرفته می شود و چه رفتارهایی مردانه نه تنها در جوامع سنتی بلکه در جوامع مدرن متفاوت است. دلیل آشکار این مسئله توزیع متفاوت مردان و زنان در مشاغل گوناگون در کشورهای مختلف است. فرض براین است که مردان در مجموع جسورتر، اهل رقابت تر و سرسخت تر هستند و زنان نیز بیشتر به مسائل احساسی در محیط کار توجه می‌کنند. در بررسی پرسشنامه های کارکنان شرکت ای . بی . ام پاسخهایی که متوجه "درآمد بیشتر"، "شناخته شدن توسط دیگران"، "پیشرفت" و "هماورد طلبی" مربوط می شد به عنوان مشخصه های بعد مردانگی تلقی می شود. در مقابل قطب زنانگی به پاسخهایی مربوط می شود که متوجه "رابطه خوب با مدیر"، "بهبود شرایط زندگی"و "امنیت کارکنان" هستند. براساس بررسی هافستده ، کشورهای ، فنلاند ، دانمارک ، سنگاپور ، سوئد ، کانادا ، هلند و نروژ، زن سالار تلقی می‌شوند. در مقابل مردگونه ترین جوامع ژاپن، اتریش ، ونزوئلا، ایتالیا، مکزیک، سوئیس، انگلیس و امریکا هستند. از آنجایی 10 کشور تراز اول در شاخص فساد ، عموما کشورهای هستند که ، رتبه مرد سالاری پایین دارند، رابطه معنی داری بین این بعد از فرهنگ در دو تحقیق قابل ارائه نیست.
  4. ابهام گریزی
    از دید هافستده ابهام ( تردید ) گریزی به میزان نگرانی اعضای یک فرهنگ یا جامعه از وضعیت و موقعیت نا شناخته و نا مطمئن که در آن احساس نگرانی و تهدید می‌کنند و سعی در اجتناب از آن دارند اطلاق می‌شود. مفهوم ابهام گریزی هافستده با شفافیت رابطه نزدیک پیدا می‌کند. در واقع شفافیت نقطه مقابل ابهام و تردید است. در جوامعی که شفافیت کم و محدود و ابهام و تردید بالاست، انبوهی از قوانین و مقررات دست و پا گیر و گهگاه متناقض وجود دارد. در این جوامع عوامل موثر شفافیت و پاسخگویی ، از جمله قوانین شفاف وجود ندارد و در مقابل به‌دلیل وجود قوانین ورویه های متفاوت و گوناگون ، فاقد نظام اداری صحیح و کار آمد و طبعا دارای فساد و تقلب بالا هستند. در مقابل ساختارهای شفاف و با ابهام و تردید پایین – همانگونه که از تحقیقات هافستده هم قابل درک است – از بعد وجود فساد درسیستم وضعیت مطلوبتری دارند. ، 10 کشور تراز اول در فساد ، (‌طبق گزارش سازمان بین المللی شفافیت) ، دارای میزان ابهام گریزی پایین هستند. در واقع در این کشورها ، قوانین و مقررات و رویه ها ، دارای شفافیت بیشتری بوده و حدود مسئولیتها و اختیارات روشن است، پس دارای نظام اداری صحیح و کار‌آمدتری هستند که خود موجب تقلیل فساد و قرار دادن این کشور ها در زمره کشورهای دارای میزان فساد کمتر می شود.

نتیجه گیری

با توجه به اینکه وجود فساد در کشورهای جهان ، اعم از توسعه یافته و در حال توسعه ، با درجات متفاوت و شدت و ضعف مختلف و اثرات منفی آن بر اتلاف منابع و اعتماد عمومی ،مورد اتفاق همگان است، مقابله با این پدیده در جهت اصلاح و متعادل ساختن جوامع امری ضروری و انکار ناپذیر می نماید. فرهنگ قوی که تعهد اکثریت اعضای جوامع را به‌طور گسترده به باورها و محکمات بیان می‌کند و باعث نزدیکی نیازهای فردی افراد با خواسته های نهادها و سازمانها می‌شود، می‌تواند به‌عنوان عنصر پیشگیری کننده در مقابله با فساد به‌حساب آید. شایان ذکر است که توجه به مقوله فرهنگ و مولفه‌های فرهنگ قوی به‌عنوان عامل موثر و قدرتمند در پیشگیری مطرح است و استفاده از ابزار نظارت در برخورد قاطع با متخلفان در مقوله برخورد با فساد مورد تایید و اساسا غیر قابل اجتناب ارزیابی می‌شود.
وقتی آستانه تحمل و میزان پذیرش نابرابری اعضای یک جامعه پایین باشد، اعضا در قبول نابرابری مقاومت می‌کنند و این فاصله قدرت پایین منجر به عدالت خواهی شده و با اثبات رابطه معنا دار و مثبت فاصله قدرت پایین بر کاهش فساد ، عدالت خواهی به‌عنوان نقش پذیرفته شده آن دارای اثر متناظر بر کاهش فساد می‌شود. همچنین اگر فرهنگ حاکم متکی بر طرفداری از منافع گروه نباشد و در برخورد با گروه یا افراد خاص رفتار ویژه ای نداشته باشد، در واقع نوعی تبعیض گریزی و اجتناب از تبعیض در رفتار اعضا مشاهده می‌شود .
اجازه انتشار: قید نشده
نوع: ترجمه
منبع اصلی مقاله: ماهنامه تدبیر-سال هجدهم-شماره181
منبع درج : پایگاه مقالات مدیریت
آدرس وب سایت: http://system.parsiblog.com/-338202.htm